تقابلهای دوگانه، اصطلاح کلیدی در نظام زبانشناسی سوسور، ساخت گرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین است که در فهم معنا و نظام تفکر انسان، نقش بنیادینی ایفا میکند. همگی این مکتبها در پذیرش تقابلها به عنوان عامل اساسی شکل دهنده در نظامهای گوناگون زندگی بشری رویکرد مشابهی د چکیده کامل
تقابلهای دوگانه، اصطلاح کلیدی در نظام زبانشناسی سوسور، ساخت گرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین است که در فهم معنا و نظام تفکر انسان، نقش بنیادینی ایفا میکند. همگی این مکتبها در پذیرش تقابلها به عنوان عامل اساسی شکل دهنده در نظامهای گوناگون زندگی بشری رویکرد مشابهی دارند؛ لیکن در تفسیر نحوۀ تعامل دو جانب یک تقابل، دیدگاههای متفاوتی دارند. صرف نظر از پیامدهای چگونگی تفسیر تقابلهای دوگانه در زمینههای گوناگون فلسفی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و...، آنچه مهم مینماید، تفاوت در نگرش و خوانش متن ادبی است که هر یک از آن مکتبها و نظریهها بر اساس تفسیر خود از تقابلها، به دست میدهند. این نوشتار میکوشد مفهوم و چگونگی تفسیر تقابلها در ساختگرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین را بکاود؛ آنگاه برای نشان دادن چگونگی عملکرد و تفسیر تقابلها، تقابل نور و ظلمت در آثار سهروردی، شیخ اشراق، بررسی شده است. نتایج بررسی نشان میدهد که نگرش آفرینندۀ متن ادبی و خوانش متن بر اساس آرای این نظریهها به تقابلهای دوگانه، به بازتولید متنهای متفاوت میانجامد که بر اساس رویکرد تک آوایانه یا چندمنظری نویسنده، متن اثر وجوه متفاوتی به خود میگیرد. همچنان که در مصنفات شیخ، تقابلها به مانند فرجامی که ساختارگرایی به تقابلها میدهد، کیفیت برتریجویانه یا وحدتبخش دارند(1).
پرونده مقاله
پژوهش هایی که بر پایۀ یکی از نظریه های ادبی (فرمالیسم، ساختارگرایی، روایتشناسی، شالودهشکنی و...) صورت گرفته، با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و جامعۀ دانشگاهی روبه رو شده است. این رشد تصاعدی، منتقدانی نیز داشته و دارد. هر یک از آنان به دلایلی، پذیرش و کاربست بی چون و چکیده کامل
پژوهش هایی که بر پایۀ یکی از نظریه های ادبی (فرمالیسم، ساختارگرایی، روایتشناسی، شالودهشکنی و...) صورت گرفته، با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و جامعۀ دانشگاهی روبه رو شده است. این رشد تصاعدی، منتقدانی نیز داشته و دارد. هر یک از آنان به دلایلی، پذیرش و کاربست بی چون و چرای این نظریه ها را نادرست دانسته، خواستار نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه به این نظریهها همچنین مقالات و کتاب هایی هستند که بر پایۀ آنها انتشار یافته اند. مقالۀ حاضر نیز نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه دارد به پژوهش هایی (مقالات) که بر اساس آرا و آثار «میخائیل باختین» (منطق مکالمه و بینامتنیت) نوشته و منتشر شده است. نتیجۀ این بررسی نشان می دهد که عمدۀ این مقالات ضعف-های اساسی و متعددی دارد که اصلی ترین آنها عبارتند از: بی توجهی به بسترها و پیشفرضهایی که این نظریه ها در آن بالیده اند، انتخاب نادرست نظریه ها (بینامتنیت به جای ساختارگرایی، بینامتنیت به جای نقد منابع، منطق مکالمه به جای تبارشناسی)، ساده سازی، تصادفی بودن ارتباط نظریه و متن، برخورد ارزش مدارانه و نادیده گرفتن واقعیت ها.
پرونده مقاله
دوسویگی، بخشی از نظریۀ چندصدایی «باختین» است که در آن صدای نویسنده به موازات صدای شخصیتها اهمیت دارد و با فنون مختلف در متن بازتاب مییابد. پژوهش حاضر که مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است، دو رمان «وداع با اسلحه» نوشتۀ ارنست همینگوی و «در شعلههای آب» نوشتۀ مرتضی مردیها چکیده کامل
دوسویگی، بخشی از نظریۀ چندصدایی «باختین» است که در آن صدای نویسنده به موازات صدای شخصیتها اهمیت دارد و با فنون مختلف در متن بازتاب مییابد. پژوهش حاضر که مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است، دو رمان «وداع با اسلحه» نوشتۀ ارنست همینگوی و «در شعلههای آب» نوشتۀ مرتضی مردیها را به صورت تطبیقی تحلیل می¬کند. هدف از این پژوهش، پاسخ به این پرسش بنیادی است که دو نویسندۀ ایرانی و آمریکایی بر مبنای نظریۀ باختین از چه فنونی برای القای صدای خود در متن استفاده کردهاند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که در بخش سبکبرداری، نویسندۀ هر دو رمان از فن نامگذاری شخصیتها، همسویی خود را با نیت شخصیتها نشان میدهند، با این تفاوت که شخصیتها در رمان «در شعلههای آب»، تیپیک هستند و شیوۀ نامگذاری آنها نیز بر همین اساس است. در بخش نقیضه در رمان «وداع با اسلحه»، گفتمان و رفتار شخصیت کاترین و همچنین صدای بیتفاوت راوی نسبت به جنگ، تداعیگر نوعی نقیضه است. در رمان «در شعلههای آب»، صدای بیتفاوت آهنج نسبت به جنگ سویه دیگر صدای مقدس و جدی جنگ است. گفتمان شفاهی در رمان «وداع با اسلحه» به صورت گفتمان ارتش و گفتمان مذهب و در رمان «در شعلههای آب»، گفتمان ستون پنجم، سپاه و ارتش بر متن احاطه دارند.
پرونده مقاله